- حدود ۱۶ سال پیش یعنی سال ۱۳۷۹ کتاب اولم در مشهد چاپ شد.
- پس از مدتی باز یعنی ۱۲ سال پیش در سال ۱۳۸۳ دور دوم خدمت سربازی من به مشهد اعزام شد.
- یکبار هم به همراه مادرم و بار دیگر بهمراه همسرم عازم مشهد شدم.
مشهد بی نظیر است و برای من تعلق خاطری جالب است که علاوه بر موقعیت زیارتی، مملو از خاطرات خوشی است.
مشهد شهری مقدس که تاکنون موفق شدم ۴ بار بدان مسافرت کنم و زیارتی بجای آرم .
شکوه آرامگاه امام رضا (ع) قداست این مرد بزرگ را در کلان شهر مشهد جلوگر می کند. و توان خوب بودن، پاک بودن و صد البته خاص بودن!
در هر بار مراجعه به مشهد به توس نیز رفته ام تا دیداری از بزرگ مرد تاریخ فارسی ایران، فردوسی بعمل آورم.
آرامگاه فردوسی نیز به سبک ساخت آرامگاه کوروش است در منطقه ای خوب و زیبا اما در شهری که در فاصله کمی از مشهد است و گویی به روستایی بی آب و علف می ماند، توس نفرین شده!!
در ویکی پدیا راجب توس چنین نگاشته شده:
از نوشتههای مورخان
یونانی برمیآید که در دورهٔ
هخامنشیان شهر
توس به نام «سوسیا» (Susia) یاد میشده و یکی از پایتختهای ایالت پارت در شمال شرقی
ایران و منطبق بر استان خراسان امروزی بودهاست:برخی از محققان برین باورند که سوسیا همان
توسامروزی است
تاکنون دربارهٔ نام توس وجه تسمیهٔ دقیقی ابراز نشده، ولی «
بارتلمه» برای واژهٔ
tusa ریشهٔ
taos را پیشنهاد دادهاست. این ریشه دارای دو معنی «خالی» و «رها» است. این نام هم بر پهلوانی ایرانی و هم بر منطقهای در خراسان اطلاق میشود. توس یکی از شانزده سرزمین مهم و مقدسی بوده که در کتاب دینی ایرانیان
اوستا از آن به نام «اُوروِ» یاد شدهاست. نام توس تا دورهٔ ساسانی مشخصاً در متون و منابع نیامده و در کتیبههای دورهٔ
هخامنشی، شهرهای شمال شرق کشور با نام ایالت
پرثوه، جزیی از قلمرو
امپراتوری هخامنشی آمدهاست. در دورهٔ
اشکانی نیز نامی از این شهر در دست نیست؛ اما در دورهٔ ساسانی جز چند مورد که حوادثی در این شهر اتفاق میافتاده، تاریخ این شهر را باید در لابهلای حوادث و تاریخ منطقهٔ
خراسان جستجو کرد.
در یکی از بخشهای اوستا نام
توس، پسر نوذر به عنوان یلی جنگجو آمدهاست که در برابر پسرانِ دلیرِ
ویسه میجنگد و از ایزدبانو «
اردویسور اناهید» تقاضای یاری میکند. پس از آن، بیشتر
فردوسیِ توسی است که نام این دیار را بارها در
شاهنامه گنجانیده، و به گفتهٔ او
سام نیای
رستم در کنار
کشفرود توس با اژدهایی جنگیده و آن را کشتهاست.
کیکاووس نیز گنجی به نام عروس در توس پنهان داشته که چون نوبت به
کیخسرو رسیده او به
گودرز گفتهاست تا آن را به پهلوانان ایران، چون
زال و
گیو و خداوند
رخش (رستم) ببخشد. بالاخره
یزدگرد بزهکار یا اثیم (
یزدگرد یکم شاهنشاه
ساسانی)، که پدر
بهرام گور بوده، به روایت فردوسی در کنار چشمهٔ سو توس بر اثر جفتهٔ اسبی آبی کشته شدهاست. اما این همه، پیش از آن که اهمیت تاریخی داشته باشد خبر از اهمیت توس در عهد باستان میدهد.
واژهٔ
توس در قرن دهم م. به مجموعهای از چندین پارچهآبادی و روستاهااطلاق میشد (معجمالبلدان
توس را شامل ده هزار پارچهآبادی دانستهاست) و کوره (ده)
نوقان و کوره (ده) تابران و روستای
سناباد که امروزه در داخل شهر مشهد واقع شدهاند جزو منطقه
توس به شمار میآمد که در سال ۸۰۹ م.
هارون الرشید و در سال ۸۱۸ م.
امام رضا پیشوای هشتم شیعیان در آن مدفون گردید، جغرافیدانان آنجا را ولایت
توس مینامیدند که همه دشت (فلات)
مشهد فعلی را در برمیگرفت و روستای
توس از همه آنها آبادتر بود.
در زمان جغرافیانویسان
عرب شهر
توس به واسطهٔ رونق و ترقی
نیشابور اهمیت درخوری نداشت.
توس هم مانند
نیشابور به دست تولوی پسر
چنگیزخان خراب و در زمان اوغدی (اوکتای) جانشین
چنگیز به تجدید عمارتش پرداختند و از آن به بعد چند مرتبه مقر فرمانروایان
مغول شد. پس از سقوط مغولهای
ایران،
توس با
قوچان و
کلات و
ابیورد و
نسا و واحهٔ
مرودر جزو قلمرو دولت کوچکی که امیر
ارغونشاه رئیس طایفهٔ جون غربانی تشکیل داده بود درآمد، پس از
ارغونشاه پسرانش محمدبیگ و علیبیگ جانشین پدر شدند. علیبیگ در سال ۱۳۸۲ م. مجبور به اطاعت از
تیمور شده بعد وی را به
فرغانه اعزام و در سال بعد کشته ساختند.
در سال ۱۳۸۹ م. پس از شورشی، مردم
توس را قتلعام کردند و در این رویداد حدود ده هزار نفر کشته شدند. بازسازی عمارت قلعهٔ
توس پس از فوت
تیمور و در سال ۱۴۰۵ م. انجام گرفت. در دورههای بعد، نام
توس را با نام
مشهد یکجا میبرند،
مشهد تدریجاً به واسطهٔ اهمیت مذهبی خود شهر
توس را تحتالشعاع قرار داده و پایتخت
خراسان گردید.
از اهالی پرسیدم چرا با توجه به اینکه توس خیلی به مشهد نزدیک است و آرامگاه بزرگ مردانی چون فردوسی و مهدی اخوان ثالث است اما فوق العاده سوت و کور است!؟ چرا از حداقل های یک شهر توریستی در مضیقه است!؟
در جوابم گفتند: توس نفرین شده است! در سالیان قبل امام رضا را اینجا زهر خورانده اند!
نمی دانم نفرین چه کسی!؟
- آیا مردم توس همان هایی هستند که قریب هزار سال پیش بوده اند!؟
- آیا نباید توس یک شهر توریستی ناب نه در حد و اندازه مشهد اما در خور شایستگی وجود آرامگاه فردوسی باشد!؟
- آیا عذاب نفرین از هزار سال پیش تاکنون باید بر این شهر سایه بندازد!؟
توس روزگاری از ولایت های بزرگ ایران بود و علاوه بر آرامگاه فردوسی بنای هارونیه نیز در آنجاست!
انتظاری که هر بازدیدکننده ای از شهر توس دارد بی تردید مشاهده یک مکان توریستی با اقامتگاههای زیبا و امکاناتی رفاهی است به گونه ای انتظار می رفت توس نیز بواسطه موقعیت تاریخی اش در بهترین وضعیت باشد اما نه تنها از حداقل امکانات بی نصیب است بلکه عظمت توس در دل روستایی بیهوده مدفون شده و این دل مرا به درد آورد. فردوسی، شاعر و مرد کوچکی نیست! اگر تلاش نکنیم جایگاه این ابر مرد را نه تنها برای یک آرامگاه بلکه برای تبلیغ بازدید از این شهر تاریخی توسعه ندهیم او نیز در یادها نیز مدفون خواهد شد.
سرقت هنرمندان و تاریخ و فرهنگ هنر ما مدت هاست در بورس تلاش های کشورهای همسایه است نظیر مولوی که ترکیه آنرا تماما جزو میراث توریستی خود کرد و بسیاری دیگر... شک نکنیم آنهایی هم که در داخل همین مرز و بوم هستند اگر در حفظ و رونق توریستی آن ها کاری نکنیم در گذر زمان مدفون خواهند شد.
توس می توانست یکی از شهرهای سیاحتی زیبا در کنار مشهد زیارتی باشد که نیست!
اما اکنون کور راهی است که فقط قشر خاصی را پذیراست!...