بطرز مضحکی نشان میدهند رهبرشان مقبول دلهاست.
تمام مملکت اکنون در بدهبستان یک انگشتر است! به هرکسی که در انبوه شلوغی فریاد بزند آن انگشتر را به من بده؛ میدهد. صدای طلب انگشتر بخوبی شنیده میشود ولی صدای مردمی که جانشان به لب رسیده در هیاهوی سکوت(!) هم گم میشود.
×××
اسد که سقوط کرد، آبروی اعتبار جمهوری اسلامی را هم از بین برد؛ بخاطر ضعف و سرکوب و عیان شدن تصاویر کشتار و شکنجهگاهها و زندانهای مخوفش؛
همین اتفاق و همان ترس از وقوع سناریویی تکراری، سران رژیم ایران را بر آن داشته تا اندکی خود را محبوب نشان دهند تا چندصباحی بیشتر حکومت کنند و خود را از توحشی که بذرش را خودشان در سوریه کاشتهاند جدا کنند.
این نمایش تکراری و خندهدار، این هدیهی ویژه و هماهنگ شده و این دلهای عاشق عوامفریبی چیزی به ساحت نامقدسشان نمیافزاید.
×××
یک هنرمند درباری گفته بود از دفتر آقا برای تعویض نگین سیاه انگشتری زنگ زدند؛ یعنی آنقدر آقا درگیر رنگ یک نگین است تا مشتریاش خدای ناکرده دلچرکین نشود؟
بله درگیر است.
این را قبول دارم که آقا بهشدت در جزییات دخیل است و در کلیات هم. جزییات بیاهمیت و کلیاتی که با تمام اهمیتش گرفتار انتخابهای بیهودهی اوست چون او صدای گویا را نمیشنود و صدای صامت را خوب میشنود!
×××
قدم بگذار و از ما بگذر ای شیخ / تکاپو کن بکار دیگر ای شیخ
مکن با ما حشر از خاص و عامه /بترس از هول روز محشر ای شیخ
تو را با ما چه باشد داوری هان؟ / نمیترسی مگر از داور ای شیخ؟
سلیمان را هماره در کف دیو / نخواهد ماند این انگشتر ای شیخ!
www.Soroushane.ir