یک مفهومی از لذت بردن در "حال" هست که متاسفانه بنظرم به غلط جا افتاده.
اگر زمان را به شکل گذشته، حال و آینده ببینیم پس حال یعنی همین لحظه. پس کسی که تلاش دارد هرچه را در این زمان خرج کند و لذتش را ببرد به بیراهه رفته؛ چراکه این رویه به معنای بهرهبردن از لحظهی کنونی بدون فکر کردن به عواقب آینده یا تأمل بر گذشته تعبیر میشود.
مشکلی که این رویه دارد این است که آدمی را سطحی، مصرفگرا و گذار و فانی بهتصویر میکشد.
این رویکرد از اشعار خیام تا فلسفهی ایپیکور که بر گشایش لحظهی کنونی و لذتگرایی معطوف است امروزه در اذهان بیشتر مردم جهان ریشه دوانیده.
×××
اما اگر زمان را به شکل حالی ببینیم که گذشته، حال و آینده را "حال مداوم" قلمداد کنیم، در این لحظه، هر لحظه از گذشته و حال و آینده، یعنی لحظهی اکنون.
با این تفاوت که دیگر هرچه داری را در این زمان خرج نمیکنی، بلکه در عین حال که در اکنون قرار داری، نیمنگاهی به گذشته و آینده نیز خواهی داشت.
شبیه آنچه که انیشتین و هایدگر درنظر داشتند. پس دراینصورت از کل زمان لذت خواهی برد نه فقط از حال گذار.
بعبارتی اما اگر زمان را بهجای یک "حال ثابت" و یا بجای تفکیک به گذشته، حال، و آینده، بصورت یک "حال مداوم" ببینیم، هر لحظهی رفته و آمده و نیامده، امتدادی از تمام تجربههای گذشته و تمام احتمالات آینده است. در این دیدگاه، "حال مداوم" نه نقطهای جدا از زمان، بلکه پیوندی است که همهی زمانها را در خود جای میدهد.
×××
در این رویکرد، لذت بردن نهتنها به مصرفگرایی و زیادهروی محدود نمیشود، بلکه به تعادلی هوشمندانه میان یادگیری از گذشته، آگاهی از اکنون، و برنامهریزی برای آینده بدل میگردد.
این همان چیزی است که در نظریات انیشتین دربارهی نسبیت زمان و هایدگر در تحلیل "اکنون" به چشم میخورد؛ جایی که زمان بهعنوان کلیتِ پویا و همپیوند درک میشود.
بنابراین، لذت از زمان یعنی درک عمیق از زندگی که بهعنوان یک جریان پیوسته و معنا دادن به هر لحظه است و نه فقط مصرف کردنش در حال ثابت.
×××
زمان، جریانی مستمر از حال مداوم است از تمامش باید لذت برد نه از یک حالش!
www.Soroushane.ir