وقتی گرسنهای، واکنشت میتواند آتش زدن بدنت باشد.
وقتی بیگناهی، واکنشت میتواند تن به دار زدن باشد.
وقتی به بنبست میرسی، واکنشت میتواند تن به دیوار زدن باشد.
وقتی بیکاری، واکنشت میتواند تن به هرکاری سپردن باشد.
وقتی بیماری، واکنشت میتواند بدن را به نابودی هدایت کردن باشد.
×××
هیچکس مطلقاً سیاه یا مطلقاً سفید نیست؛ و آدمها در شرایط متفاوت، واکنش متفاوتی دارند.
یکی هست با بیماری میجنگد؛ از بیکاری، کار میآموزد و از پوچی، پر بودن را نمایان میکند و یکی برعکس و یکی بینابین و یکی هم...
ظرف اندیشهی هرکسی متفاوت از دیگری است ولو اینکه در این ظرف یک چیز مشترک و مشابه فرو کرده باشند.
×××
با اینحال برخی کاربرد واکنش بدنی را جنسیتی میکنند درحالیکه هیچ فرقی بین آن مردی که بدلیل فقر و تورم و بیکاری، روبروی شهرداری بدنش را سوزاند با دختری که بدنش را عریان کرد نیست.
هیچ فرقی بین آن معترضی که اعتراف نکرد و بدن بیگناهش را به دار سپرد با آن دختر بیگناهی که بدنش را عریان کرد نیست.
×××
گاهی واکنشت تسلیم شدن است و گاهی مبارزه طلبیدن بیشتر.
گاهی تسلیم شدنت دقیقاً فریاد مبارزهطلبی است.
هرچه هست ما شبیه همدیگر نیستیم و آستانهی تحمل هرکسی در برابر فشارها، متفاوت از دیگری است و البته هرکسی درنهایت قهرمان میدان مبارزهی خود است.
تا شاید ما از او درس بگیریم!
×××
استفاده از بدن در فشارهای سنگین، در روانشناسی بعنوان "رفتارهای خودآسیبزنانه" یا "خود-ابرازی بدنی" شناخته شده که میتواند از راههای مختلفی همچون صدمه زدن به خود، استفادهی نمایشی از بدن یا حتی پناه بردن به رفتارهای پرخطر و به شکل تابوشکنی و هنجارشکنی دیده شود.
از منظر فلسفی، استفاده از بدن بعنوان ابزار اعتراض یا تسلیم به اگزیستانسیالیسم(هستی گرایی) مرتبط است.
آنجایی که فرد بدن خود را، بعنوان مالکیت اصلی خود، به نمایش میگذارد تا در مقابل پوچی یا بنبستهای اجتماعی فریاد بزند. از این دیدگاه، این استفاده از بدن در برابر فشارهای روانی به فرد اجازه میدهد تا با توسل به درد و رنج، هستی بدنش را معنا دهد.
بدن، محل میدان مبارزهی همهی ماست. بدنی که با جان یکی است!
یکی با بدنش کولبری میکند، یکی سوختبری. یکی عریانش میکند و یکی میسوزاندش، یکی به عرش میبردش و یکی به فرش میکوبدش. یکی بدنش را پرستیدنی میکند و دیگری بدنی را میپرستد!
×××
در نهایت تو صاحب اول و آخر بدنت هستی!
www.Soroushane.ir