آگاهی یکی از پیچیدهترین و معماگونهترین پدیدهها در فلسفه و علوم شناختی است؛
بطور نچندان قطع میتوانم بگویم هیچ تعریف دقیق و جهانشمولی برایش وجود ندارد.
پرداختن به اشکال مختلف آگاهی، یعنی در بطن ماجرا آگاهی و تجربه به صورت پراکنده در طبیعت وجود دارد و نهتنها مختص موجودات پیچیده مانند انسانها است.
این پندار در فلسفهی پانزیسم مفصل بدان تاکید شده.
×××
مکتب فلسفی پنسایکیزم یا پانزیسم (Panpsychism) بر این باور است که ذهنیت یا آگاهی، بطور بنیادی و عمومی در تمامی موجودات و حتی اشیاء غیرزنده وجود دارد.
بعبارتی، این نظریه ادعا میکند که همه چیز، از ذرات زیراتمی تا گیاهان و حیوانات، نوعی از آگاهی یا تجربه را دارا هستند و آگاهی ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد که در همه جا، حتی در مکانهایی که کمتر انتظارش را داریم، وجود داشته باشد و میتوان آن را یافت.
×××
اما آگاهی چیست؟ براستی که هیچکس نمیداند.
اینکه چطور هر چیزی به این اندازه قابل توجه و در یک حالت هوشیاری ناشی شده از تحریک بافت عصبی به وجود میآید، به همان اندازه غیرقابل توضیح است که ظهور غول با مالیدن دست علاءالدین به چراغ جادو.
وجود آگاهی در حیوانات، در گیاهان در موجودات میکروسکوپی و حتی در اشیاء غیرزنده(!) میتواند موضوع جالبی باشد.
×××
آگاهی در انسان و سایر موجودات باهوش بطور کلی به تجربههای ذهنی و احساساتی اطلاق میشود که او از آنها آگاه است. این شامل افکار، احساسات، ادراکات و تجربههای حسی میشود. با اینحال، تعریف دقیق این موضوع بهشدت دشوار است و هنوز هم بحثهای زیادی دربارهاش وجود دارد.
ازهمینرو فلسفهی پانزیسم بر نسبیت داشتن آگاهی تمرکز کرده.
×××
همهی ما جزیی از یک کل بزرگتر هستیم، و آگاهی ما تنها یکی از میلیونها رنگی است که نقاشی هستی را به تصویر میکشد. شاید در تجمیع و وحدت یکبارهی تمام اجزای طبیعت بتوان گفت کل هستی یک آگاهی کامل و واحد است؛ با اینحال ذکر این نکته مهم است که هرکداممان فقط بخش اندکی بهوسعت فهم و درک و احساسمان آگاهیم.
×××
درنهایت، شاید پاسخ به معمای آگاهی نه در کشف حقیقتی نهایی، بلکه در درک عمیقتر از خود و دیگران نهفته باشد.
www.Soroushane.ir