جودی ابوت، آن دختر بازیگوش و شنگول یتیمخانه که با کارتون "بابا لنگدراز" همنشین روزهای فقر و تنگدستی بود، در روزگار کودکی حسابی کیفورمان میکرد.
با دیدن این داستان که یکجور "رمانتیکسازی فقر و یتیمی" را داشت جا میانداخت حس میکردیم فقط ما نیستیم که بدبختیم و بیپول.
جودی را ببین! جودی از یتیمخانه برآمده و خرجش را مردی مجهولالهویه میدهد.
ظاهراً بابا لنگدراز از جودی چیزی نمیخواست جز نوشتن از روزمرگیهایش.
×××
این بابالنگ دراز، مردی ثروتمند به نام جرویس است که حامی مالی دختری یتیم به نام جودی ابوت میشود و با پرداخت هزینهی تحصیل جودی، به او فرصتی برای ادامهی تحصیل در دانشگاه میدهد، اما هویتش را مخفی نگه میدارد.
جودی تنها از طریق نامههایی که برای این مرد مرموز مینویسد با او در ارتباط است و او را "بابا لنگدراز" مینامد، چون فقط یکبار سایهاش را دیده و پاهای بلندش به یادش مانده بود.
ظاهراً او بیش از ۲۰ سال از جودی بزرگتر است.
چیزی که بر ما پوشیده بود آخر داستان است؛ جایی که جودی بالاخره به هویت این مرد پی میبرد و عاشقش میشود و باهم رل میزنند و بهنظر در انتها با هم ازدواج میکنند.
×××
شوگرددی در سبک رابطهی پدرانه و عاشقانه و رابطهی نابرابر و قدرتمند بخوبی در این سریال کارتونی به نمایش گذاشته شده بود که البته ما چیز دیگری میدیدم.
شاید تفاوت ۲۰ و اندی سال معنای شوگرددی امروزی را نرساند ولی تقابل نابرابر ثروت در رابطهی جنسیتی این داستان، کمی بوی شوگرددی میدهد.
×××
این روزها شوگرددیها برای بیبیها زیاد شده؛ دخترانی که تمام هدفشان از زندگی، طی کردن آنی ره صد ساله است و ددیهایی که یا ازدواج ناموفق داشتند یا کمتر لذت میبرند، یا با پولی که شلوارشان را دو تا کرده دوست دارند در ازای حامی بودن، میانسالی و کهنسالی خوشی را تجربه کنند، یا لنگشان را از گلیمشان دراز کردهاند و یا بینِ لنگشان دراز شده! 🙂
مبادلهی متاع ثروت مرد در برابر جوانی دختر؛ جایی که هر دو مجهز به سلاح بخصوصی هستند ولی در عین قدرتنمایی طرفین، خالی از قدرت برابرند!
×××
چنین رابطهای فقط در این برابر است:
باباهایی که شاید لِنگ درازی نداشته باشند ولی لَنگ میزنند برای تصاحب نوبرانههای کالی که میخواهند عمر دراز را یک شبه تصاحب کنند!
www.Soroushane.ir