"هر کسی را نیست این توفیق و بخت / خویشتن بشناسد اندر شصت و هشت"
اینکه در ۶۸ سالگی خودت را شناخته باشی بخت بزرگی است. با اینحال شاعر این بیت میگوید این شناخت نیز جزو عجایب و توفیقاتی است که نصیب هرکسی نمیشود.
راست میگوید.
واقعاً فهمیدن خودت و شناختن خویش دشوارترین کار جهان است. گاهی ناممکنترین نیز هست.
×××
اینکه چطور شروع کنیم خود را بشناسیم شاید با این بیت میتوان آغاز کرد:
"بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست / در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی"
برای شروع شناخت خویشتن، از دیگران نخواه و نپرس؛ از دیگران مجوی و مگو؛ که هرچه خواهی در خودت هست و بس.
برای شروع شناخت، وقتی به اندرون خود بنگری گویی جهان را نگریستهای.
وقتی مهمان خویشتن باشی میزبان عالمی.
×××
شاید شاعران و فلاسفهی بسیاری به خودشناسی واقعی رسیدهاند و شاید هم فقط لفاظی کردهاند؛ آنگونه که:
"سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد"
اینکه بفهمی فقط در خودت جامجم داری یک چیز است و اینکه از آن جامجم نوشیده باشی بحث دیگری است!
×××
از منظر فلاسفه مانند نیچه و هایدگر، خودشناسی نه فقط یک فرایند فلسفی، بلکه یک چالش وجودی است.
نیچه در بسیاری از آثارش به مسئلهی "اراده به قدرت" پرداخت و باور داشت که انسان باید از ارزشهای تحمیلشده عبور و خود واقعی را بشناسد و اگر خراب است بسازد.
هایدگر نیز خودشناسی را بعنوان "بودن در جهان" یا "دازاین" توصیف میکرد؛ یعنی هر فرد باید به معنای واقعی وجود خود پی ببرد و از "سقوط" در زندگی روزمره و سطحی بپرهیزد.
×××
خودشناسی یک سفر دائمی و طولانی، پر دستانداز و سخت است؛ ولی هر قدمی که بسویاش برمیداریم به لایههای تاریکتر و عمیقتری از وجود خود نزدیکتر میشویم.
تمام کسانی که خود را شناختهاند و بالطبع جهان خویشتن را، معترف به این هستند که فقط خودتی و خودت.
هرچند آنچه درنهایت مییابی ممکن است آیینهای از خودت باشد و نه خودت!
×××
خودشناسی، خوششناسی است!
www.Soroushane.ir