هادی احمدی (سروش):

وقتی کاربر یک انجمن‌ گفتگوی آنلاین یا فروم forum هستی، حس می‌کنی آنجا کاربرانش چقدر جنب و جوش دارند، چقدر زنده هستند و چقدر فعال؛ احساس می‌کنی دنیا همین جایی است که هست.
بخوبی در آنجا ایده مطرح می‌کنی، به پرسش دیگران پاسخ می‌دهی، در بحث‌ها صاحبنظری می‌کنی و خودی نشان می‌دهی، آدم‌های قدیم و جدیدش را خوب می‌شناسی و بطور کل به چنان تالاری تسلط خواهی داشت که خودت را بخش بزرگی از آن می‌پنداری؛ ولی به‌محض خروج از آن محفل می‌فهمی آن تالار هیچی نبود.
×××
فروم‌ها بر پایه‌ی ایجاد یک جامعه‌ی متمرکز و تخصصی خلق شدند و افراد نیز بدلیل اشتراک علاقه یا نیاز به اطلاعات خاص دور هم جمع می‌شدند و این تمرکز باعث می‌شد که محتوای آن تالار برای اعضایش بسیار با ارزش و مهم به نظر برسند.
این‌گونه هم هست؛ اما وقتی از این فضا خارج می‌شوند، می‌فهمند که دنیای بیرون ممکن است اهمیت چندانی به آن موضوعات ندهد یا اصلاً اطلاعی از آنها نداشته باشد، یا آنقدر هم حضور در آن تالار مجازی، ثمره‌ای نداشت جز اتلاف وقت، یا دانستی‌هایشان آنقدرها هم تعاملی و به‌روز نبود؛ و یا آن مکان صدایشان را خوب منعکس نمی‌کرد.
×××
با این‌حال فروم‌ها بشدت آدمی را وابسته می‌کردند؛ یکی از دلایلی که فروم‌ها چنین حس غرق‌شدنی را به وجود می‌آورند ساختار بسته و گاهی ایزوله‌شده‌ی آن‌هاست.
آنچنان‌که اعضایش، به بحث‌های خاص خودشان می‌پردازند و ارتباطشان با دنیای بیرونی کمتر است؛ این ایزولاسیون باعث می‌شود فروم تبدیل به یک نوع حباب شود که درون آن، همه چیز بزرگ و پرمعنی بنظر می‌رسد اما بیرونش نه.
×××
تجربه‌ي شخصی‌ام از اولین حضورم در فروم‌ها، فقط یکبار اتفاق افتاد و آنهم سال ۱۳۷۹ بود که خیلی جدی عضو یک تالار شدم که روی برنامه‌نویسی متمرکز بود. ساعت‌ها و ماه‌ها و حتی قریب دو سه سال زمان گذاشتم، پاسخ می‌دادم، ایده‌ها را مطرح می‌کردم و حس می‌کردم بخش مهمی از آن جامعه هستم و البته بودم؛ اما بمحض این‌که بیرون آمدم حبابش ترکید!
×××
لینکدین و سایر شبکه‌های اجتماعی نیز امروزه جایگزین فروم‌ها شدند و همین احساس غرق‌شدگی را منتقل می‌کنند؛ وقتی نوتیفیکشن به‌عمد قرمزش(!) نمایان می‌شود، می‌خواهند تا دوباره کمی بیشتر از افیون وابستگی بکشی و نشئه‌تر شوی و هنگامی‌که ساعاتی ازش بی‌خبری، حسابی خماری می‌کشی.
این یعنی فروم‌ها هنوز زنده‌اند به زنده بودن تو!
اما این حباب تا وقتی تو در آنی قشنگ است و وقتی نیستی بی‌مقدارترین چیز دنیاست.
غرق شدن در آب، عدم شدن یک وجود در وجود دیگر است؛ ولی غرق شدن در حباب، یعنی مردن برای هیچ، و مردن در هیچ!
×××
"قصد من آنست که آید بانگ آب / هم ببینم بر سر آب این حباب"
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x