نقل است پیرمردی ریش بلندی داشت؛ جوانی از او پرسید:"شبا که میخوابی ریشتو زیر پتو میندازی یا بالای پتو؟"
پیرمرد ریشو گفت:"والا بهش فکر نکردم تاحالا."
شب که به منزل رفت، ریشش را بالای پتو انداخت خوابش نبرد، زیر پتو انداخت خوابش نبرد؛ دهها بار این کارها را کرد و بیخواب شد. دست آخر فحشی نثار آن جوان روانه ساخت که با یک پرسش مسخره، کاری کرده نتواند بخوابد.
گفت:"خدا لعنتت کنه این چی بود پرسیدی آخه؟ عمریه که با این ریشم میخوابم اصلاً برام مهم نبود ریشم زیر پتوه یا روی پتو، ولی الان چم شده که خوابم نمیبره؟"
×××
طبیعی است که انسان بیش از حد نگران چیزهای بیخود باشد و بیش از حد دربارهی مسائل ساده بیاندیشد، یک وسواس فکری برای رسیدن به پاسخ یک پرسش بیمعنی یا کمارزش میتواند تأثیر منفی روی لحظات ما بگذارد.
اما طبیعت پرداختن به چیزهای ساده و بیخود، گاهی منجر به اکتشافات بزرگ میشود. شبیه چرایی افتادن هزار بارهی سیب بر سر مردم یا نیوتن.
بخاطر همین برعکس انسان دغدغهمند، که همیشه ساده را ساده و پیچیده را پیچیده میبینید، هوش مصنوعی چیزهای ساده را پیچیده و پیچیده را ساده میکند.
با اینحال چیزهای دمدستی و ساده هم کلی پرسشبرانگیزند و توانایی خلق یک وسواس فکری را دارند.
×××
ازطرفی همیشه انتظارات غیرضروری اجتماعی، بخشی از رفتار و عملکرد ما را نشان میدهد.
گاهی اوقات چنان تحت تأثیر دیگران قرار میگیریم که در مورد مسائلی که هیچ اهمیتی ندارند، نگران میشویم؛ میخواهیم به پاسخ پرسشی که آنان در مغزمان کاشتهاند برسیم؛ پرسشی که مطمئناً خود پرسشکننده هم درگیرش نیست فقط همینجوری چیزی بر زبان رانده؛ حال چه به تمسخر باشد چه به کنایه، چه به لطیفه و یا چه...
×××
ما پاسخ بسیاری از چیزها را به خودمان میدهیم. اگر خودت به پاسخ رسیده باشی یعنی یکبار آن پرسش را از خودت پرسیدی؛ یعنی چیزی در آستین داری که به دیگران هم بدهی. اگر به پاسخ نرسیدی یعنی پرسشی از خودت نکردی همین میشود که در بزنگاههای حساس یا معمولی زیر پاسخ به یک پرسش بسیار سادهی دیگران درجا میزنی.
با اینحال ذهن آرام نمیگیرد؛ ذهن، کنجکاو است، تلاش میکند همیشه پاسخگو باشد؛ حتی در خفا و حتی در خود.
×××
"ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بیقیلوقال"
www.Soroushane.ir