هر بار که کتابی چاپ کردم، مادرم به طعنه، نام کتاب پرفروش انقلابی تجلیل شده در تلویزیون که در تیراژ بالا صدها بار چاپ و فروش رفته و لبخند و تجلیل رهبر نظام از شاعرانی که در مدحش گردهم آمدهاند را گوشزد میکند و میگوید:"ببین! بجای این چرت و پرتهایی که مینویسی اگه حتی تظاهری میچسبیدی به اینا و راجعبه اسلام و انقلاب مینوشتی، الان آخوندا روی سر میذاشتنت!"
خواست قلبی مادرم این نیست اما از تلاشم که فکر میکند بیثمر است ناراحت است.
×××
قلمفروشی سابقهی دیرینهای دارد.
ولی بنظرم قلمفروشی، کم از خودفروشی و روسپیگری نیست!
تاریخ ادبیات ایران را بعد از هجوم مسلمانان و سپس مغولان که ورق میزنی، میبینی کمتر شاعری هست که در یک دستگاه حکومتی مورد توجه نباشد. عنصری و رودکی و سعدی و حافظ هم نمیشناسد؛ تقریباً اکثر ادیبان در دستگاه حکومتی عز و احترامی داشتند و مورد حمایت مادی و معنوی بودند.
×××
اما این احترام حکومتی، رایگان و یکطرفه نبود باید چیزی به خورد مردم داده میشد که نظر حاکمیت است. باید چیزی میدادی تا چیزی بگیری!
گاه شاعر خودش همسو با جریانات بود و دربار بسرعت جذبش میکرد و گاه فکر دیگری داشت ولی برای کسب این حمایت، مجبور میشد به این کار تن بزند.
همچنان که تاریخ را حاکمان پیروز نوشتهاند؛ بسیاری از اشعار بجا مانده که امروز ورد زبانمان هست نیز در نتیجهی حمایت حاکمان بود.
×××
بسیاری از این مورخان و نویسندگان و هنرمندان و شاعران از نردبان حکومت بالا رفتند که اکنون نامشان را میشنویم، وگرنه شاید برای همیشه نابود و فراموش میشدند، این یک واقعیت تلخ است!
کم نیست در تاریخ ادبی ما، اشعاری در مدح فلان شاه یا فلان حاکم و فلان سلطان؛ یا رواج فلان مذهب و ایدئولوژی و فلان سياست.
گاه از میان این حجم از وصف و مدح، چیزهایی خوبی بیرون آمد که ما را به داشتن تاریخ و چنین شعرایی خوشبین میکند.
×××
نمیدانم کار درستی را کردند یا نه؟ ولی انگار فروختن قلم در آن دوران که امکان چاپ و تکثیر انبوه آثار نبود و جایی برای کسب درآمد از محل تولید آثار وجود نداشت، قلمفروشی کاری معمولی و پذیرفتنی بود.
هرچه گذشت بواسطهی ارتباطات جهانی، صنعت چاپ و کسب درآمد نویسندگان از محل تولید آثار، آنان را بینیاز به دستگاههای حاکمیتی کرد.
بههمین خاطر در تاریخ معاصر، شاعران کمی در دستگاههای حکومتی فعال بودند و یا تلاش نکردند همیشه افکار آنان را به خورد جامعه بدهند.
×××
ولی بنظرم وقتی هنرمند قلم و فکر و اثرش را به حاکمیت بفروشد نه تنها کارش پسندیده نیست بلکه بسیار باید بازخواست شود؛ هرچند کم نیستند کسانی که این کار را هنوز هم میکنند.
×××
ازطرفی واقعیت امر این است که کسی که مستقل از هر جریان و دستگاهی است، یا نابود میشود یا رشدش لاکپشتی است.
به همین خاطر متأسفانه بسیاری از نویسندگان و شاعران و فلاسفهی مستقل، اگر کمی خوششانس باشند یا در آینده کسی آنان را فهمیده باشد، تازه بعد از مرگشان بدنیا میآیند؛ حتی اگر از زندگی و آثارشان چیز زیادی باقی نمانده باشد.
و من عاشق این تولد بعد از مرگم!
www.Soroushane.ir