اکثر مردان، از آنجایی که بواسطهی فیزیولوژی همواره بیش از زنان، فرصت دارند و بیش از آنان خواهان رابطهی جنسی هستند، رویگردانی همسر همیشه بلای جان مردان است.
رویگردانی زن از شوهرش میتواند دلایل زیادی داشته باشد از پریودی و حاملگی گرفته تا ناراحتی و دلخوری از چیزی.
سنایی متأهل این رنج را به خوبی به تصویر کشیده. برویم توی کار #شرنامه سنایی.
×××
او در غزلی گفته:
دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد / قوت جانم زد و یاقوت شکربار نداد
آن درختی که همه عمر بکِشتم به امید / دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد
این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش / کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد
هر که او دل به غم یار دهد خسته شود / رسته آنست که او دل به غم یار نداد
×××
او در بیت نخست میگوید، شبهنگام به آغوش همسرش پناه برده و همسرش زد توی ذوقش که گمشو برو حال ندارم! یا ناراحتم ازت.
"بار نداد" یعنی به او راه نداد یا پا نداد. "یاقوت شکربار" هم یعنی لب.
وقتی حرف از لب یاقوت شکربار میآید یعنی زنش پریود یا حامله و یا مریض احوال نبوده بلکه خیلی سرحال است فقط ناراحت است. 🙂
×××
در بیت دوم از وسوسهی بلندمدتش پردهبرداری میکند و شق شدن آلتش را به درخت تشبیه میکند به امید نزدیکی پیش همسرش. ولی او دل نداد و این درخت به بار ننشست. "خشک شدن درخت" یعنی از حالت نعوظ خارج شدن آلتش. یا ناامید شدن. "دوش در فرقت او" یعنی در بستر شبانهی جداییطلب؛ یا بین پاهای بدون احساس او.
×××
در بیت سوم، سنایی این عدم رابطهی زناشویی را یکماه برآورد میکند اینکه نوشته "کم ز یک ماه" یعنی: "حدود یک ماه."
یک ماهی که برایش بسختی میگذشت و آن را به همسرش یادآوری میکند که حواست باشد.
"کار" یعنی نزدیکی کردن. که در مصرع اول این بیت میگوید کارم به او افتاده و در مصرع دوم میگوید او کارم را راه نینداخت.
"دل و چشم ندادن" هم واضح است یعنی حتی زنشحاضر نبود به او نگاه کند. یا بدون نگاه کردن به خواستهاش تن دهد.
×××
در پایان چون امیدی از همسرش ندید، احساس دلزدگی و خستگی میکند و این را به او گوشزد میکند و یا در دلش نقشهای میریزد که اگر این رفتار را ادامه بدهی، من خودم را موجه میدانم که آزاد باشم و به تو متعهد نباشم. که میگوید، "رسته آنست که او دل به غم یار نداد"
چون زیادی ناراحتیاش را طول داده آن هم حدود یکماه!
پس محقم بروم سراغ کس دیگری!
×××
شاید آن بزرگوار قبلاً خیانت کرده بود که همسرش از او دلخور شده و پا نمیداد اما سنایی شرمنده دست از تلاش برنداشت تا دوباره به او نزدیک شود ولی ظاهرا بیاثر است. پس بازهم تهدیدش میکند که اگر این وضعیت و این دلخوری ادامه یابد او نیز آزادانه و بدون توجه به ناراحتی همسر، به آن عمل شنیع ادامه میدهد. 🙂
×××
لجبازی از خصوصیات بارز سنایی بزرگوار بود. 🙂
www.Soroushane.ir