بدوبدو رفتم تنها دکان خدمات کامپیوتری که در شهرمان باز شده بود.
برای منی که رشتهام کامپیوتر بود و جزو اولین نفرات این رشتهی تحصیلی در دههی هفتاد در آن شهر بودم این خدمات کامپیوتری چیزی شبیه تاسیس شرکت اپل بود!
به همان اندازه ارزشمند و یکتا و خاص.
صاحب آن مغازه، تحصیلات کامپیوتری نداشت اما خیلی خوب ریسک کرده بود و در زمانی که مردم هنوز عشق روزنامه و تلویزیون بودند چند کامپیوتر داشت و خدماتی را عرضه میکرد که هرچه آموخته بود تجربی بود.
مادرم مدام توی سرم میزد که رفتی رشتهای که نه شغلی دارد و نه درآمدی. یا از فلان کس که مغازه زده بدون اینکه درسش را بخواند جا ماندهای!
×××
به آن پسر جوان صاحب خدمات کامپیوتری گفتم، دنبال فونت نستعیلق میگردم توی نرمافزار Word.
با خندهای هیستریکی و بسیار متعجبانه و عاقل اندر سفیه گفت، نستعلیق توی Word؟
خجالت کشیدم که نکند پرسشی مطرح کردم که خیلی محیرالعقول است. از آنجا ناامید برگشتم. البته آنزمان حق با او بود؛ چنین نیازمندیی مضحک و دست نیافتنی به نظر میرسید.
×××
چندی بعد نرمافزار چلیپا به بازار آمد که میشد اشعارم را با نستعیلق توی آن بنویسم. بعد میرعماد و بعد هم فونت نستعیلق توی Word و حتی توی تمام نرمافزارهای ویرایش عکس مثل فتوشاپ هم قابل استفاده بود.
فونتهای شکسته هم به بازار عرضه شد.
×××
خواستم بگویم زمان، تعیینکننده است؛ زمانی که همسو با تلاش آدمی است! زمان، عمود بر علم و باورها و خواستههاست.
هیچ نشدنی وجود ندارد مگر آنکه زمانش فرانرسیده باشد؛ هیچ چیز ثابتی نیست مگر آنکه علم در طول زمان در آن تغییری ایجاد نکرده باشد؛
و البته خط نستعلیق یکی از اصیلترین خطهای خوشنویسی پارسی است و من این قلم را بسیار دوست دارم.
www.Soroushane.ir