"ای تیره ز زلف سیهت دیدهی شب / خائیده شکر زرشک یاقوت تو لب
قند از هوس پستهی شور انگیزت / بر تن بدرد شِقّهی مصری قصب"
این رباعی از خواجوی کرمانی است. برویم توی کار #شرنامه این.
×××
در مصرع نخست میگوید زلفهایت آنقدر سیاه است که رنگ شب از آن جهت است که سیاه شده؛ بنظرم اینجا "شب" نیز همان یار است که در شرنامهی قبلی عنصری اشاره کردم. پس یعنی من که تو را میبینم و قفلی زدم روی موهایت، چشمانم سیاه شده(یکجور از خود بیخود شدن!).
×××
"خاییده" یعنی جویده شده یا چیزی که به دندان نرم شده. مثل ناخنخوری! پس لب یار از بس شیرین بوده که ترشی زرشک یاقوتی را جویده یا بریده! ازطرفی رنگ لب به زرشک یاقوتی تشبیه شده. این قسمت شبیه شعر ایرج میرزاست که میگوید لب مفشار اینهمه بر یکدگر .... یا کندش سرخی او را شکست، یا کندش سرختر از آنچه هست.
پس یار سیهموی در برابر خواجوی کرمانی، لبهای یاقوتیاش را خیلی سکسی با دندانش میگزید؛ یا خواجوی با چنین صحنهای لبهایش را میگزید و قند توی دلش آب میشد.
×××
اما پستهی شورانگیز، کجای بدن است؟
در نگاه نخست لب، پسته است؛ ولی به نظر میرسد شکل فرج (کٌس) بسیار شبیه پسته است بخصوص با ترکیب شورانگیز. پس قطعبهیقین اینجا معشوق، زن بوده و خواجوی کرمانی این پسته را تپل یافته که از شدت هوس، شکافته شده و بیشک قبلاً خودش هم فرجلیسی کرده و شوریاش را چشیده؛ اما از بس هوس دلچسبی بوده که این شوری را به شیرینی قند تشبیه کرده.
فرجِ زن در حالت بدون هوس بسته است و درصورت تحریک، شبیه پستهی خندان اندکی باز میشود.
××
شقه، یعنی قطعه، صفحهی کاغذی یا پارچهای.
قصب هم واژهای عربی است و به معنی گیاه میانتهی، مثل نی و نیشکر؛ پس پستهی خندان که بر اثر هوس، باز شده (میانتهی شدن فرج)، قادر بوده تا شلوار زن را بدرد(پاره کند!) یا خواجوی با دیدن این پسته، نیشکر دراز مصری خود را شق شده دید که شلوارش را داشت پاره میکرد و قند شیرین هوس (مذی) از آن بیرون میزد. 🙂
×××
این لامصب آنچنان در عمقش فرو رفته بود که در یک رباعی همه چیز را بهخوبی تجسم کرده. یادآوری این صحنه، خواجوی کرمانی را بارها به خودارضایی واداشته 🙂
آن بزرگوار به شدت عاشق لب و فرج باز و خندان بود 🙂
www.Soroushane.ir