هادی احمدی (سروش):

نیکولو ماکیاولی را پدر علم سیاست می‌خوانند؛ کسی که تاثیر گرفته از افلاطون بود، اما خلاف او سخن راند و نظریه‌هایش در باب حکومت و قدرت به گونه‌ای بود که در منظر برخی بدنام شد؛ با این‌حال هنوز محبوب بسیاری بوده و هست.
اگرچه فلسفه‌ی افلاطون را خیلی خوب خوانده بود اما رویه‌ی افلاطون در تشکیل یک حکومت ایده‌آل و یک جامعه‌ی اتوپیا(آرمان‌شهر) را "حکومت تخمی" می‌پنداشت و خود، دنبال حکومت واقع‌گرا بود.
×××
افلاطون می‌گفت، یک حکومت ایده‌آل، بر عدالت، اخلاق و سایر ارزش‌های معنوی تاکید دارد و چنین حکومتی باید توسط فیلسوفان پیشوا و عاقل اداره شود، تا به عنوان یک حکومت ایده‌آل مطرح گردد.
اما ماکیاولی به تحلیل واقعیات و استفاده از تاکتیک‌هایی که در شرایط خاص بهترین نتیجه را ارایه می‌کنند، تأکید داشت.
می‌گفت، حکومت کردن و حفظ قدرت توسط هر ننه‌قمری، هنر است؛ فقط ننه‌قمر موردنظر به هرشکلی که می‌تواند باید قدرت خود را حفظ کند ولو با نیرنگ و فریب و با ایجاد زور و وحشت.
×××
هرچه افلاطون دمکرات‌تر بنظر می‌رسید، ماکیاولی مستبدتر بود.
تأکید ماکیاولی بر حفظ قدرت به هر قیمتی، چیز ترسناکی است و این شالوده‌ی فلسفه‌ی اوست.
حفظ قدرت به هر قیمتی ناخواسته مردمان ایران‌زمین را یاد "حفظ نظام از اوجب واجبات است"؛ می‌اندازد.
از این‌رو ماکیاولی در جای‌جای کتاب شهریار یا شاهنامه‌اش تاکید داشت که حاکمان به منظور حفظ قدرت و حکومت، هر اقدامی را، که حتی اگر از نظر اخلاقی یا اصول و قوانین معمولی قابل قبول نباشد، باید انجام ‌دهند. مثل استفاده از خطر و ترس؛ استفاده از شرارت، کشتار، تقلب؛ کنار گذاشتن اعتماد به مردم‌؛ چشم‌پوشی از اخلاقیات، ایجاد ترس از خدا و پرورش و ترویج عقاید دینی برای همبستگی اجتماعی و ثبات سیاسی!
او این‌ چیزها را واقعیت‌های میدان قدرت و سیاست می‌دید و خود را واقع‌نگر.
شاید اگر افلاطون زنده بود به نوع حکومت او می‌گفت "حکومت تخمی".
×××
ماکیاولی می‌گفت هر دولتی که در آن ترس از خداوند وجود نداشته باشد محکوم به فناست! منظورش این نیست که حکومت از خدا بترسد؛ بلکه حاکم، ترس از خدا را باید چنان در مردم جا بندازد تا حکومتش دوام داشته باشد.
×××
با این‌حال ماکیاولی هم اندکی شعور داشت و در ادامه می‌گفت، حاکم باید در شرایط مختلف انعطاف‌پذیر باشد و سیاستش باید بر اساس حقایق و واقعیت‌ها تشکیل شود، نه مبتنی بر ایده‌ها و ارزش‌های ایدئولوژیک.
از این‌رو آخوندیسم شکل محدود شده‌ی ماکیاولیسم است!
یعنی برای حفظ قدرت، نه تنها استفاده از خطر و ترس؛ شرارت، کشتار، تقلب؛ کنار گذاشتن اعتماد به مردم‌؛ چشم‌پوشی از اخلاقیات؛ ایجاد ترس از خدا و پرورش و ترویج عقاید دینی برای همبستگی اجتماعی و ثبات سیاسی منعی ندارد بلکه هیچ انعطافی در کار نیست و هیچ سیاستی مبتنی بر حقیقت و واقعیتی در بین نیست چراکه شالوده و پالوده‌ی این نظام فقط مبتنی بر ارزش‌های ایدئولوژیک است.
×××
اینجاست که اگر ماکیاولی و افلاطون با هم زنده می‌بودند و چنین چیزی را می‌دیدند، خشتک‌ها دریدندی و سر به بیابان نهادندی و عرعر داد زدندی، "حکومت تخمی یعنی این! "
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x