تا حالا تصور کردهاید اگر لٌخت در یک شیشهی استوانهای در انظار حاضر شوید چه احساسی دارید؟
همین حالا اینرا تجسم کن.
مثلاً فرض کن جلوی چندین نفر که حسابی با آنان رودربایستی داری، مادرزاد عریان شوی و آنان به بیخ تا بیخ بدنت چشمرسی داشته باشند.
عریان شدن در انظار به این شکل، حجم زیادی رو یا به تعبیری دیوانگی و وقاحت میخواهد.
ولی با اینکه همه در چنین شرایطی تو را میبینند عملاً کسی به بدنت هیچ دسترسی ندارد. پس اندکی آسودهای از تعرض، اما از قضاوت نه!
×××
کسانی که شفاف مینویسند نیز دقیقاً ذهنشان را عریان میکنند و در شیشهای بنام کتاب یا اینترنت در انظار عموم میگذارند.
ولی با اینکه همه در چنین شرایطی نیز تو را میبینند عملاً کسی به ذهنت هیچ دسترسی ندارد. پس اندکی آسودهای از تعرض، اما از قضاوت نه!
×××
بسیاری را میشناسم که نزد روانپزشک میروند؛
رواندرمانها و روانشناسان حرفهای، نسخه یا دارو تجویز نمیکنند آنان فقط میخواهند که شما حرف بزنید و خودتان را بیرون بریزید. انگار که جلوی او عریان شدی و با خودت حرف میزنی؛ بدون فرو رفتن در شیشه!
حرف زدن صادقانه و بدون هیچترسی آنهم با صدای بلند با خودت، درحالی که یک نفر دیگر سراپا شنونده است بهترین چیزی است که آنها به بیماران میآموزند.
وقتی بدانی کسی در این اتاق هست که قضاوتت نمیکند با اینکه هم به بدنت و هم به ذهنت دسترسی دارد، یاد میگیری که چطور عریان شوی!
×××
ترسهای ما از دیگران ناشی از قضاوت کردنهاست! ولی چه آن روانشناس و چه هرکسی دیگری چه بخواهد چه نخواهد، درهرحال در ذهنش قضاوتی نسبت به ما خواهد داشت فقط بستگی دارد که به زبان بیاورد یا نه!
پس قضاوت همیشه هست؛ قضاوت بد و قضاوت خوب؛
گاهی میشود جلوی تعرض را گرفت و گاه جلوی قضاوت و گاهی هیچکدام و گاه هر دو.
×××
برای درمان روان، خودت را عریان به نمایش گذاشتن جسارت میخواهد، جسارت!
شفاف اندیشی و شفافگویی، بهترین نسخه برای درمان ذهن پریشان آدمی است...
پس خودتان را بریزید بیرون، در عریانی یک شیشهی استوانهای؛ پیش از آن که گذرتان به روانپزشک بیفتد!
www.Soroushane.ir
آره قضاوت همیشه هست. اصلا قضاوت خودآگاه نیست شاید. ما همیشه در حال مقایسه و نتیجه گیری هستیم حتی در مورد آدمها. حتی، آدمهایی که فقط یک بار میبینیم. اما مهم اینه که این قضاوت چقدر در تصمیم گیری ما دخالت داده میشه.
درود احسان جان کاملا درست و بجا فرمودی