وقتی اینهمه تاکید میکنم که کار باید با لذت باشد و موفقیت و رسالت شغلی ما در گرو انجام یک کار لذتبخش است دقیقاً از چه لذتی حرف میزنم؟ همچنانکه بسیاری نیز میپرسند اصلاً منظورت از لذت چیست؟ حتی برخی نیز اذعان دارند که از زیر کار در رفتن هم لذت است!
در مطلب زیر واکاوی لذت و موفقیت را از دیدگاهها فلسفی مطرح کردم....
×××
لذت، پدیدهای پیچیده و چندوجهی است که در طول تاریخ ذهن انسان و البته فیلسوفان را مجذوب خود کرده. از متفکران یونان باستان تا دانشمندان امروزی، مفهوم لذت از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته. از دیدگاه فلسفی در مورد لذت، برجستهترین دیدگاهها مربوط به مکتب لذتگرایی است که لذت را هدف نهایی زندگی انسان توصیف میکند، در حالی که لذت در سایر مکاتب فکری راهی برای درک دقیقتر است! مثلاً ازنظر ارسطو لذت، نتیجهی فعالیت نیکو است یا بازتابی از یک زندگی خوب. از سوی دیگر، اپیکور بر اهمیت دستیابی به حالت آرامش و رهایی از درد برای رسیدن به لذت واقعی تأکید داشت. هر فیلسوفی دیدگاه منحصر به فردی در مورد لذت ارائه میدهد با اینحال ممکن است تعریف لذت در نظر افراد متفاوت از هم باشد که البته بدیهی است.
×××
رابطهی بین لذت و موفقیت موضوع مهمی است. برخی استدلال میکنند که لذت، منجر به حواسپرتی میشود که مانعی برای موفقیت است، در حالی که برخی دیگر معتقدند که لذت میتواند نیروی محرکهای برای موفقیت باشد. مهم است که بدانیم پیوند بین لذت و موفقیت یک دوگانگی نیست، بلکه یک تعادل ظریف است. وقتی لذت در حد اعتدال دنبال شود و با ارزشها و اهداف فرد همسو باشد، میتواند انگیزه، خلاقیت و رفاه کلی را افزایش دهد.
×××
بطور مثال لئوناردو داوینچی بعنوان یکی از بزرگترین نوابغ تاریخ، هم از فعالیتهای فکری و هم از تلاشهای هنری لذت میبرد. او به طور یکپارچه لذت را در کار خود ادغام کرد که بدون شک به دستاوردهای خارق العاده او کمک میکرد. به همین ترتیب، ماری کوری، فیزیکدان و شیمیدان پیشرو، در اکتشافات علمی خود همواره با تمام لذت، کامیابیهای علمیاش را به نتیجه میرساند.
×××
لذت میتواند به عنوان یک کاتالیزور برای موفقیت عمل کند. بعبارتی لذت نقش مهمی در انگیزه و بهرهوری دارد. وقتی از کار یا فعالیتهای خود لذت میبریم. با گنجاندن عناصر لذت در برنامههای روزانه، مانند لذت بردن از فرآیند به جای تمرکز صرف بر نتیجهی نهایی، میتوانیم انگیزه و بهرهوری خود را افزایش دهیم و در نهایت موفقتر شویم.
لذت میتواند یک انگیزه قوی باشد، لذا مهم است که بین رضایت فوری و اهداف بلندمدت تعادل ایجاد شود. این امر مستلزم تلاشی آگاهانه برای اولویتبندی و انتخابهایی است که با نتایج مورد نظر ما هماهنگ باشد. با این حال، انکار خود از همه لذتها میتواند منجر به فرسودگی و نارضایتی شود. با درک ارزشهای خود و تعیین اهداف واقعبینانه، میتوانیم لحظات لذت را در سفر زندگی یا حرفهایمان به سوی موفقیت بدون به خطر انداختن آرزوهای بلندمدت بگنجانیم.
×××
گنجاندن لذت در زندگی روزمره برای رفاه و موفقیت کلی ضروری است. راهبردهای سادهای مانند تمرین ذهن آگاهی، درگیر شدن در سرگرمیها و ایجاد روابط مثبت میتوانند لحظات شادی و رضایت را به ارمغان بیاورند. علاوه بر این، یافتن هدف و معنا در کار میتواند کارهای روزمره را به منابع لذت تبدیل کند. جستوجوی آگاهانه فعالیتهایی که باعث لذت ما میشوند و گنجاندن آنها در برنامههای روزمره، چیزی نیست که از آن غافل شویم.
×××
فیلسوفان با بینشهای ارزشمند همواره این را نیز یادآوری میکنند که نباید لذت را به بهای ضرر به دیگران یا دروغ گفتن به خودمان دنبال کرد. به عنوان مثال، سقراط از زندگی با فضیلت و تأمل در خود به عنوان منبع نهایی لذت واقعی حمایت میکرد. به طور مشابه، امانوئل کانت اهمیت اصول اخلاقی را در هدایت ما به دنبال لذت برجسته کرد. این بینشهای فلسفی به عنوان یک یادآوری عمل میکند که لذت باید به گونهای جستجو شود که با ارزشهای ما همسو باشد و به خیر بزرگتر کمک کند.
×××
هنگامی که لحظات لذت را تجربه میکنیم، مغز ما انتقال دهندههای عصبی مانند دوپامین را آزاد میکند که خلق و خوی ما را بهبود میبخشد و حس پاداش را ایجاد میکند. این بازخورد مثبت، انگیزهی ما را برای جستجوی لذت بیشتر تقویت میکند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که تحقق و رفاه پایدار از یک احساس عمیقتر از هدف و معنای زندگی ناشی میشود. لذت به تنهایی ممکن است رضایت موقتی را فراهم کند، اما این همسویی لذت با ارزشها و آرزوهای ما است که منجر به تحقق طولانیمدت میشود!
×××
اجازه دهید لذت را به عنوان منبع الهام و شادی در آغوش بگیریم و آن را به گونهای در تار و پود زندگی خود ببافیم که به دنبال موفقیت ما باشد. زیرا ما با لذت و موفقیت قرارست به یک زندگی کامل و معنادار و همان رسالت زندگی و رسالت شغلی برسیم. با کاوش در دیدگاههای مختلف فلسفی، مانند اپیکورگرایی، رواقیگرایی، لذتگرایی، فایدهگرایی و اگزیستانسیالیسم، میتوانیم حکمت ارزشمندی در مورد چگونگی باز کردن رازهای لذت و موفقیت به دست آوریم.
×××
مکتب اپیکوریسم که توسط فیلسوف یونان باستان اپیکور پایهگذاری شد، بر جستجوی لذت به عنوان عالیترین خیر در زندگی تأکید دارد. با این حال، این لذت را نباید با ارضای فوری یا زیادهروی اشتباه گرفت. در عوض، اپیکور استدلال کرد که لذت واقعی از فقدان درد و برآورده شدن نیازهای اساسی ناشی میشود. بر اساس فلسفهی او، لذت در سادگی و در غیاب امیال و ترسهای غیرضروری است. با تلاش برای به حداقل رساندن درد و به حداکثر رساندن لذت به شیوهای متعادل، افراد میتوانند احساس رضایت عمیقتری را تجربه کنند و در نهایت در داشتن یک زندگی آرام و رضایت بخش به موفقیت دست یابند.
×××
بر خلاف اپیکوریسم، رواقییسم که توسط فیلسوف یونان باستان زنون سیتیوم پایه گذاری شد، بر جستجوی فضیلت و انعطافپذیری به عنوان مسیر لذت و موفقیت تأکید میکند. رواقیان معتقدند که لذت واقعی وابسته به شرایط بیرونی یا داراییهای مادی نیست، بلکه در درون خود فرد یافت میشود. با پرورش فضیلتهایی مانند خرد، شجاعت و خویشتنداری، افراد میتوانند به آرامش و هماهنگی درونی دست یابند که منجر به احساس رضایت و موفقیت میشود. رواقیگرایی به ما میآموزد که چالشها و شکستها را به عنوان فرصتهایی برای رشد بپذیریم و با این کار میتوانیم از توانایی خود برای عبور از فراز و نشیبهای زندگی با لطف و انعطاف پذیری لذت ببریم.
×××
لذتگرایی، نیز بعنوان یک مکتب فلسفی، استدلال میکند که لذت، هدف نهایی زندگی است. در حالی که این دیدگاه ممکن است بیش از حد بر ارضای فوری متمرکز به نظر برسد، اما تفاسیر متفاوتی از لذتگرایی وجود دارد. به عنوان مثال، لذتگرایی اخلاقی معتقد است که لذت باید به گونهای دنبال شود که رفاه خود و دیگران را در نظر بگیرد. با جستجوی لذت به شیوهای مسئولانه و آگاهانه، افراد میتوانند در داشتن یک زندگی لذتبخش و از نظر اخلاقی درست موفق شوند. لذتگرایی اخلاقی به ما یادآوری میکند که لذت و موفقیت متقابل نیستند. آنها میتوانند به طور هماهنگ در یک زندگی خوب ادغام شوند.
×××
فایدهگرایی، نیز مفهومی فلسفی است که توسط متفکرانی مانند جرمی بنتام و جان استوارت میل توسعه یافته که بر به حداکثر رساندن شادی یا لذت کلی برای بیشترین تعداد افراد متمرکز است. بر اساس فایدهگرایی، کسب لذت و موفقیت باید بر اساس اصل خیر بزرگتر هدایت شود. این بدان معنی است که افراد باید انتخابهایی داشته باشند که نه تنها لذت خود را به حداکثر میرساند، بلکه به رفاه و شادی دیگران نیز کمک میکند. با یافتن تعادل بین لذت شخصی و رفاه جامعه، افراد میتوانند به احساس رضایت و موفقیت دست یابند که فراتر از زندگی فردی آنها است.
×××
در نهایت، اگزیستانسیالیسم، دیدگاهی فلسفی دیگری است که توسط متفکرانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو رایج شده و بر مسئولیت فرد در ایجاد معنا و لذت بردن از اصالت تمرکز دارد. اگزیستانسیالیستها بر این باورند که لذت و موفقیت تنها با پذیرفتن آزادی و مسئولیتپذیری در قبال انتخابها و اعمال خود به دست میآید. با واقعی زندگی کردن، افراد میتوانند از همسو کردن اعمال خود با ارزشها و خواستههای واقعی خود لذت ببرند. موفقیت، در معنای اگزیستانسیالیستی، در توانایی ساختن زندگی معنادار و صادقانه برای خود، حتی در مواجهه با چالشها و عدم قطعیتهای وجودی نهفته است.
×××
بطور مشخص همگی با اندکی تغییر در تعبیر، یک چیز را فریاد میزنند و آن کاربرد لذت در موفقیت است!
لذت منجر به ایجاد انگیزه، الهام و احساس رضایت میشود. هنگامی که ما لذت را تجربه میکنیم، چه از طریق درگیر شدن در فعالیتهایی که از آن لذت میبریم و چه از طریق دستیابی به اهدافمان، مغز ما دوپامین را آزاد میکند که یک انتقال دهنده عصبی مرتبط با پاداش و انگیزه است. این افزایش دوپامین میتواند تمرکز، خلاقیت و عملکرد کلی ما را افزایش دهد و به ما این امکان را میدهد که با اشتیاق و اثربخشی بیشتر اهداف خود را دنبال کنیم.
برای گنجاندن لذت و موفقیت در زندگی: خودآگاهی را در خود پرورش دهید، بین لذت کوتاه مدت و اهداف بلند مدت تعادل ایجاد کنید. اهداف معنادار تعیین کنید که با ارزشها و علایق شما همسو باشد. از خودتان و کسانی که سبب ایجاد موفقیت و لذت برای شما میشوند قدردانی کنید. پیروزیهای کوچک را جشن بگیرید و فرصتهای یادگیری که با چالشها و شکستها همراه هستند، را در آغوش بگیرید.
فراموش نکنید لذت و موفقیت متقابلاً منحصر به فرد نیستند، بلکه در هم تنیده شدهاند، که به ما امکان میدهند تا زندگی پرمحتواتر و معناداری داشته باشیم. با گنجاندن نکات عملی برای ادغام لذت و موفقیت در زندگیمان، میتوانیم تعادلی هماهنگ ایجاد کنیم که ما را به سمت اهدافمان سوق دهد و در طول مسیر لذت و رضایت را تجربه کنیم.
کار لذتبخش یعنی کاری که برای آن اهمیت قائلی، سیستم پاداشدهی مغزت را فعال میکند، خسته و دلسردت نمیکند، عمیقاً دوستش داری و مهمتر از همه در مسیر اهداف زندگیات قرار دارد. ازاینرو از زیر کار در رفتن اگرچه ممکن است تعریف لذت در خود داشته باشد اما در مسیر اهداف زندگی و موفقیتت نیست! فارغ از فایدهگرایی، لذتگرایی و یا رساندن خیر به دیگران، داشتن لذت همسو با اهداف، بیشک موفقیت چشمگیرتری را رقم میزند و مسیر و مقصدت را به هم میدوزد!