اوایل نسبت به حرفهای رهبر[مادون]، رؤسای جمهور [مجریان منفور]، وزرا، نمایندگان مخلص مجلس و امامان جمعه و شنبه و کل هفته، خیلی جا میخوردم؛
باورم نمیشد اینقدر کوتهنظرانه لفاظی کنند و هر چرت و پرتی که بر مغز آب رفتهشان ساری میشود را بر زبان هم جاری کنند. در آن لحظات سریع جبهه میگرفتم. اما هرچه گذشت متوجه شدم اینان بهعمد چرند و پرند میگویند و خیلی هم روی آن پافشاری میکنند.
×××
هرقدر گفتن سخنی از بزرگان ظاهری و تحمیلی، غیرواقعی، متوهمانه، پستتر و بیارزشتر باشد همین بیارزشی به مردم نیز تزریق میشود و جامعه خواسته یا ناخواسته در برابر گفتارهای کودکانه و البته بیشتر ابلهانه، دچار یک جور درماندگی، درجا زدنی و نارسی میشود. بعبارتی یک سطح فکری کوتهنظرانه تنظیم میشود، حتی اگر اکثریت با آن حرف مخالف باشند.
این یعنی هرگز حرف درست، زده نمیشود چون سبب بلوغ فکری گوینده و شنونده میشود و هرچقدر احمقانه حرف بزنند شاید عدهای بخندند و عدهای به مسخره بگیرند و عدهای بپذیرند اما در نهایت آن حرف احمقانه در ذهن خود گوینده و تمام مخاطبان تهنشین میشود تا ورای آن حرف، به چیز دیگری فکر نکنند!
آنان عمدا حرف بیخودی را میزنند که خودی و ناخودی را به جان هم بیندازند. در کلامی دیگر این خدعه، ترسیم یک خط فرضی ذهنی است یا چیزی شبیه کشیدن یک دیوار تا مردم، بیخیال روی دیگر داستان باشند و پشت دیوار در حال حرص خوردن، جنگیدن و... باشند.
×××
آخوندها در هرچیزی که ابله باشند در سخنوری و روضهخوانی، هنرمندند. البته این هنر نیز به ابلهی هرچه تمامتر ادا میشود. مهم نیست آن آخوند در کت وشلوار است یا در عبا و قبا.
درنهایت همهی این حرفها از مخرج بوگندوی صدا و سیماست. یعنی صدایی که فقط از سیمای آنان برمیآید نه از اندیشه و نه از پختگیشان.
www.Soroushane.ir