ما مردان؛ البته اگر بتوان اسم مرد [در لفظ جنسیتی عامیانه] را روی خودمان بگذاریم، شالی نداریم که از سر برداریم تا به زنان بپیوندیم. خیلی هم اهل رقص نیستیم تا از این دو راه، اعتراضات را زنده نگهداریم...
اما شالی که زنان از سر برمیدارند را باید به کمر ببندیم تا لااقل شلوارمان نیفتد!
×××
درحمایت از دختران و زنانی که با هزار نگرانی از برخورد متوحشان و آتش به اختیاران بیاختیار از خود، و با هزاران تشر و تهدید مالی و جانی و روانی، باز دست از اعتراض نشستند باید خاموش ننشینیم به تماشا.
لااقل شرایطی ایجاد کنیم که هر ننهقمری به خودش اجازهی هجوم به زنان را ندهند. یا تا جایی که میشود این حرکت اعتراضیشان را ارج نهیم و بسیار تحسینشان کنیم به هرشکلی که میتوانیم؛ چه بسا که آنان بسیار جسورتر و مردانهتر از ما در تلاشند...
×××
به مغزهایی که پر از پهن است نمیشود فهماند زن، یعنی زندگی. جز اینکه باید در برابرشان قد علم کرد.
زنان، پیشقراولان این جنبشاند؛ جنگ آنان برای اجبار حجاب نیست برای اجبارهاست. جبر شال، نماد این جبرهاست....
جبر، ناقض اختیار است.
جبر، قفسی برای پرواز ماندگار است.
جبر، ترس از فریاد آزگار است.
جبر، بوسه بر میلههای زندان روزگار است.
جبر، وحشت از اعتراض آشکار است...
×××
جبر، درجا زدن این و آن است.
جبر، سفرهی خالی ز نان است.
جبر، کولهسنی بردوش هم مردان و هم زنان است!
جبر، کتاب سانسور شده، روزنامهی توقیف شده و فیلمها و جشنوارههای فرمایشی آنچنان است.
جبر، محتوای تحمیلی مملو از احزان است.
جبر، خبر فریب مردمان است.
جبر، بیاختیاری آتش به اختیاران است!
×××
جبر، سکوت است!
#مهسا_امینی#نادیا_عارفی
www.Soroushane.ir