شاید آدم ساختارشکن و هنجارشکنی باشم شاید هم نه. معلوم نیست ولی از کودکی مقید به هیچ خطی نبودم آنچنان که حتی آنزمان هیچوقت حروف فارسی و یا انگلیسی را روی خطوط دفاتر نمینوشتم و البته همیشه از سوی معلمانم تنبیه میشدم.
×××
هر دفتری، خطکشی متفاوتی دارد، با خطوط افقی و موازی برای تحریر و نوشتن.
دفتر فارسینویسی یک خط دارد.
دفتر انگلیسینویسی دو خط؛
دفتر نُتنویسی موسیقی هم پنج خط؛ اما دفتر رسم نقاشی و خطاطی هیچ خطی ندارد.
دفاتر بیخط نقاشی و خطاطی خوراک کشيدنها و نوشتنهای آزاد و ولنگاری من بود با این وصف در همهی آنها صاف مینویسم، صاف میکشم و صاف راه میروم. خطوط و مرزها برایم همیشه فرضی است و ذهنی.
×××
روی خط نویسی برای نوشتن حروف فارسی، فرم درستی به نظم و راستنویسی میدهد اما من همیشه بین خط بالا و خط پایین مینوشتم!
خطوط دفتر انگلیسی دوخطی هم در برابر درشت نویسی من در امان نبود؛ اساسأ بود و نبود خط هیچ فرقی بین حروف کوچک و بزرگ انگلیسی نداشت..
×××
اما نُتنویسی روی دفتر پنج خط موسیقی داستان دیگری داشت. یک ذره بالا پایین نوشتنش زیروبم صدایی را تغییر میداد. کافیست الفبای موسيقی[دو، ر، می، فا، سل، لا، سی] را روی خطوط حامل جابجا بنویسی، آنگاه یک ملودی یا ضربآهنگ متفاوتی خواهی داشت.
×××
رهانویسیتر از دفاتر نقاشی و خطاطی نیست!
اما اگر بخواهیم به خطوط، اندکی مقید باشیم مهمترینش دفتر نُتنویسی موسیقی است؛ که هم حاوی خط حامل است هم میزان.
هر کدام از آدمها و احزاب اپوزیسیون شبیه یک نت موسیقیاند. یکی نُت گرد است، یکی نُت سیاه، یکی سفید، یکی چنگ و دیگری دولاچنگ و آن یکی، سهلاچنگ. حتی برخی نُت نیستند بلکه یک وقفهاند یک فاصله که حضورشان لازم است و برای نُتها مهماند!
برای ساخت و تولید یک ملودی زیبا یا شکلگیری یک جملهی کامل موسیقایی، هماهنگی و نگاشت و کشش و فاصلهی نُتها در کنار هم، خالق سمفونی باهم بودنهاست. با رعایت مرزها و خطوط!
#مهسا_امینی#بهزاد_عزیزی
www.Soroushane.ir