حملهی اعراب و تشکیل حکومتهایی با فساد و ناکارآمدی بیحدشان، بعدها شد سنگ بنای حملهی مغولان؛ و ما ایرانیان امروزی چیزی نیستیم جز مجموعهای درهم آمیخته از اسپرم سید و مغول[مونگول].
ترکیب اعراب و مونگولان با حکومتهای چندصد سالهی تحمیلی، هرچه ریشهی نژادی و اجدادی اصیل بود را از ایران گرفت. بلایی که آنان بر سر ایران آوردند شد آلت دست حاکمان بعدی تا همین دورهی آخوندیان.
آنان فقط کتابها را نسوزانند و اراجیفشان را بازنویسی نکردند آنان روی ژنها و DNA ما نیز بازنویسی کردند. این یعنی هرکدام از ما یک عرب مونوگلیم!
نمیشود کثافت اعراب بیابانگرد و منگولها را از بدن زدود. نمیشود به ژنها دست زد و توحش را از آنها شست؛ راهی برای رهایی از این نسب تحمیلی نیست جز بازآفرینی اندیشه؛ زیرا توحش در ژن نیست در اندیشه است!
×××
اینکه نسب هرکدام از ما به کجا برمیگردد؟، دقيقا پیدا نیست. بقول سهراب، نسبم شاید برسد به گیاهی در هند؛ شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا.
نسب ما نامعلوم است اما اصل ما نه. اصل نه بر پایهی نژاد که بر پایهی اندیشههای باز، تعریف هویت ایرانیان متمدن است.
×××
ما در میان انبوهی از گذشتهی سیاه و وحشی بدنبال یک نسخهی قدیمی شکوهمند میگردیم.
یک ایرانی، شاید از اسپرم مغول و عرب باشد اما این خشت بدن است نه خشت اندیشه. خشت اندیشه همیشه باید سوار بر خشت بدن باشد.
میشود دوباره بنایی مستحکم به پا سازیم از اندیشههای والا.
تمدن در بدنها و نمادها نیست. تمدن، در تفکرست. کشوری که افکار مردمش رشدیافتهاست متمدن است حتی اگر گذشتهای نداشته باشد و یا اصل و نسبش ناپیدا باشد.
برای آنکه عرب مونگول نباشیم باید خوب بیندیشیم. خوب اندیشیدن نیز جز با رشد آگاهی و مطالعه، حاصل نمیشود.
وگرنه خشت بدن بر خشت اندیشه سوار میشود!
#مهسا_امینی#مهرگان_زحمتکش
www.Soroushane.ir