اگرچه تعریف مشخصی و دقیقی برای حجم و اندازه داستان کوتاه در جهان تعریف نشده، اما بر اساس مفهوم Short Story داستان های کوتاه من از 1 پاراگراف تا حداکثر 10 صفحه است و هنوز حتی از میزان هم تجاوز نکرده، سعی دارم تا مباحث عمیق فلسفی جهان غرب و شرق و تمامی یافته های خود را که طی بیش از 10 سال مطالعه حاصل شده در قالب داستان های کوتاه به سمع و نظر شما برسانم، کم و کسر و ضعف ادبی بجای شعف حس و حال اگر دیدید به قلب بزرگ و نگاه بینای خود بر من ببخشید.

22 اردیبهشت 1402

انتخاب!

گفت:”چقد منو می‌شناسی!؟”گفتم:”خیلی!”گفت:”خب اگه راست میگی بگو ببینم من بین تخمه و پسته کدومو دوس دارم؟”گفتم:”معلومه؛ پسته.”گفت:”نخیرم؛ تخمه! دیدی منو […]
18 اردیبهشت 1402

ویار!

گفت:”خیلی عصبانیم؛ وقتی حامله بودم ویار پرتقال کردم اما فصلی بود که اثری از پرتقال نبود تا اینکه شنیدم توی […]
1 اردیبهشت 1402

باسلیقه!

گفتم:”چرا اینقد سخت میگیری؟ مگه چی از یه زن میخوای؟”گفت:”اونی که من میخوام نیس؛ من خودم خیلی باسلیقه‌م؛ واسه همین […]
27 فروردین 1402

پیشنهاد!

گفت:”من هفت سال که توی بیمارستان کار می‌کردم درست ۱۵۰ نفر اعم از دکتر و پرستار و بیمار و همراه […]
19 فروردین 1402

آلو!

گفتم:”شریفی! پاشو اسم چندتا میوه رو بگو که توش آلو باشه.”گفت:”آقا اجازه!… زردآلو….، آلبالو….، خرمالو…، شفتالو….، هولم نکنید،… آها، پشمالو.”گفتم:”پشمالو […]
19 فروردین 1402

مادر!

گفتم:”مادر، چگونه است که من چراغ توأم؟ حال آنکه ‌فقط عابری در کوچه‌باغ توأم؛ من بی‌خدایم و تو غرق دعا؛ […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!