آکنده‌های پراکنده، نوشتارهایی است پراکنده از هر گوشه و کناری در هر چیزی که شاخک‌های‌ام را به لرزه‌ انداخته. واگویه‌هایی است عمومی از نگاه من، شاید آکنده از نکته‌ها باشد و شاید هم نه.

26 آبان 1400

آغازهای بی‌پایان!

اگر من مُردم بدانید خیلی کار ناتمام داشتم که عمرم کفاف نداد به سرانجام‌شان برسانم. تقصیر اجل بود مهلت نداد […]
25 آبان 1400

هیچ‌کاره و چندکاره!

فریب دادن عقل، کار دل است. جدال بین عقل و دل قرن‌هاست دستاویز شاعران شده. شکی نیست که دل، یک […]
25 آبان 1400

نخ پنجم!

سیگاری آتش زد و مشغول کام گرفتن از آن شد. باور داشت که ناکام نمی‌میرد! با هر کامی که می‌گرفت، […]
25 آبان 1400

نمی‌خواهم بمیرم!

می‌خواهم همه‌چیز را تجربه کنم و انتهای تکنولوژی دنیا را ببینم. اندکی از آدم‌های پیش از خود را دیده‌ام میمون‌های […]
25 آبان 1400

خلط!

کمتر کسی خلط گلو را فرومی‌برد، اکثراً آن را جایی بالا می‌آورند. درهرصورت نگه‌داشتن ماده‌ی لزج، متراکم و چسبناک در […]
25 آبان 1400

چوپان چشم‌چران!

ما مردان سیر نمی‌شویم از چشم‌چرانی. آنگاه که علفزاری سبز از دل دانه برآید؛ گلی بر سر گلزار، جوانه زند؛ […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!