آکنده‌های پراکنده، نوشتارهایی است پراکنده از هر گوشه و کناری در هر چیزی که شاخک‌های‌ام را به لرزه‌ انداخته. واگویه‌هایی است عمومی از نگاه من، شاید آکنده از نکته‌ها باشد و شاید هم نه.

16 تیر 1401

شهر یار!

داشت اشعار ترکی شهریار را می‌خواند و برایم تفسیر و ترجمه می‌کرد. زبانش قاصر بود از شرح درست آنچه شهریار […]
16 تیر 1401

بساسیرشده!

ترکیب چای با نبات می‌شود چای‌نبات ولی با شکر می‌شود چای‌شیرین!با این‌که هر دو، چای را شیرین می‌کنند اما ترکیبشان […]
15 تیر 1401

خودم فلج بودم!؟

مشکل کمبود وقت، گاهی از کاهلی است گاهی از برنامه‌ریزی نداشتن و گاهی هم از دستمال بستن به سری که […]
15 تیر 1401

جوینده‌ی طلا!

هیچ‌کس این‌ها را به من نگفت تا سال‌های زیادی از عمرم را بیهوده هدر ندهم!همه‌ی ما سعی داریم به نحوی […]
13 تیر 1401

ابوالکارما!

تا دیروز بزرگ‌ترین قسم‌اش، حضرت ابوالفضل بود. وقتی کسی را نفرین می‌کرد حضرت ابوالفضل را می‌فرستاد به انتقام‌گیری. وقتی دردی […]
13 تیر 1401

آدم باحال!

چه آدمی باحال است؟ کسی که ما را بیشتر می‌خنداند یا بیشتر به فکر وامی‌دارد؟ کسی که ما را از […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!