آکنده‌های پراکنده، نوشتارهایی است پراکنده از هر گوشه و کناری در هر چیزی که شاخک‌های‌ام را به لرزه‌ انداخته. واگویه‌هایی است عمومی از نگاه من، شاید آکنده از نکته‌ها باشد و شاید هم نه.

4 شهریور 1402

نان!

قصه‌ی دراز نان، به درازای بازو و لنگ‌هاست…یکی نانش آجرست، یکی‌ نانش را از زیر سنگ بیرون می‌کشد.یکی نانی به […]
4 شهریور 1402

آپشن!

تصور کنید از کسی خیلی خوشتان آمده. از کسی که بی‌دریغ می‌بخشد؛ لبریز از محبت خالص است؛ بی‌چشمداشت مهربان است؛ […]
4 شهریور 1402

یکبار!

تنهایی آدمی زمانی خیلی به‌چشم می‌آید که در عادت‌ها خود را گم می‌کند و از عادت‌های روزانه و تکراری، دلزده […]
4 شهریور 1402

بشقاب پرنده!

داشتم برمی‌گشتم سمت منزل؛ هوا تاریک شده بود.در بلندی ارتفاعات تپه‌های ماهور به سمت منزل که در امتداد سراب قنبر […]
29 تیر 1402

پرچم‌دار‍!

دنیا همیشه بی‌رحم است چه توسط آدم‌ها، چه توسط وقایع، چه توسط بیماری‌ها و چه توسط آنچه که تقدیر یا […]
11 تیر 1402

بچسبی، نچسبی!

روزی چند دوست باهم قرار بود بروند شمال. همه با اشتیاق، حاضر و آماده شدند اما آنکس که هم ویلا […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!