من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
"پوستکلفتی یعنی خالق محتوا باشی و با وجود بیمحلی مخاطبان، همچنان سرسخت بمانی." همینقدر ساده، همینقدر سخت.
این همان حکایت جا نزدن و جار نزدن هم هست.
×××
در داستان تولید محتوا، فارغ از تاخیر در نتیجه، انتقاد و نظرات منفی، رقابت بالا موضوع مهمی است.
لیستی را نشانم دادند از چندین اینفلوئنسر لینکدینی که معیار انتخابشان ظاهراً وجود هزاران فالوور بود. البته لفظ تاثیرگذار برای این قشر کمی نادرست است اما آنان فعالیت مستمر و خوبی دارند و البته شبکهسازی خوبتری.
فقط...
کلاً لبخند توی چهرهام جاری است، همیشه خوشرویام و لبخندروی؛ اما خندهرو نیستم.
یعنی همیشه دندانهای نیشم باز نیست؛ چاک دهانم گشوده نیست.
یک لبخند کشدار مارمولکی روی صورتم هست. بخاطر همین از چهرهی مارمولک و قورباغه خیلی خوشم میآید؛ آنچنان که حتی وقتی کشته شوند آن لبخند از چهرهشان حذف نمیشود.
با اینکه هنوز هم بطرز خدادادی دندانهایم سالم و مرتب و ردیفاند ولی بازهم ازاینکه دندانهایم بیرون زده شود خوشم نمیآید. ترجیح میدهم یا قاهقاه بخندم یا لبخند بزنم...
دیشب توی خواب، حس گُهی سراغم آمد و باعث شد بیش از ساعتی درگیرش شوم.
اینکه داشتم از نگاه یک جمع وسیعی از آدمها به فحوای نوشتههایم میخندیدم!
×××
بنظر میرسد این خواب اشاراتی داشت به نوعی خودآگاهی یا نقد درونی؛ اینکه از نگاه یک جمع به محتوای نوشتههایم بخندم، میتواند بازتابی از نوعی نگرانی پنهان یا شوخطبعی ناخودآگاهم و یا حتی بیان عریانم باشد. شاید این خواب نتیجهی تعاملات اخیرم با برخی مخاطبان یا بازخوردهایشان باشد؛ کسی چه میداند؟
این حس...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….