من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
پاییز که میشد خبری از دزدی میوههای باغات بیجار نبود؛ نه اینکه طالب نباشد بلکه مطلوب تمام شده بود.
فندوق و سیب ترش و سیب استخوانی، سیب گلاب و زردآلو، انگور و بادام و آلو و قمرآلو و... که مخزن دستبرد بود در خزان، دیگر چیزی ازش باقی نمیماند.
باغبان هرچه را میتوانست برداشت میکرد و در حلبهای کوچک فلزی یا صندوقهای چوبی در بازار میفروخت و سارقانی چون من، هرچه را میتوانستیم به قدر نیاز از درخت میچیدیم و...
طول عمر حیوان در طبیعت با طول عمرش در قفس تفاوت فاحشی دارد؛ مثلاً میمون در طبیعت ۲۰ سال عمر میکند اما در باغوحش ۳۰ سال.
این عجیب نیست؟
برای حیوان نه ولی برای ما انسانها عجیب است!
بعبارتی اگر در خانه یا باغوحش یا محل حفاظت شده حیوانی را اسیر کنی بیشتر از آنچه در طبیعت است عمر میکند؛ شاید کیفیت زندگی در طبیعت را نداشته باشد ولی کمیت عمر را دارد.
مراقبت پزشکی، دسترسی به وعدههای غذایی بدون دردسر و...
با اولین حقوق بیمهایام که ۱۳۸ هزار تومان بود بهمراه برادر بزرگم رفتم یک شلوار بخرم.
از آنجایی که فقدان کون قلمبه (ببخشید باسن برجسته) سبب میشود شلوار پوشیده شده به شکل زیبایی دیده نشود بنابراین درست ۱۰ شلوار را پرو کردم و نپسندیدم.
مشکل نه شلوار بود نه قیمت و نه پارچه و نه کیفیتش.
مشکل دقیقاً نقص فرم من بود که باعث میشد شلوار به پایم زار بزند؛ یا من چنین تصوری داشتم.
شلوار جین یا پارچهای معمولاً به تن...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….