من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
حتماً شنیدهاید که نقل است کودکی به پیشخوان میوهفروشی دست میبرد و بدون اجازه موز برمیداشت و میخورد.
میوهفروش شاکی شد؛ پدر آن کودک جلو آمد و گفت:"کاری بهش نداشته باش این بچه دیونهاس؛ بذار موزشو بخوره؛ نمیفهمه."
میوهفروش گفت:"اگه نمیفهمه چرا پیاز نمیخوره؟" 🙂
×××
اعتراف رفیقدوست به ترورهای حکومتی و سیستماتیک شبیه این حکایت موز خوردن است؛ انکار سپاه و گفتن اینکه :"رفیقدوست آسیبمغزی دیده و نمیفهمد چه میگوید." هم دیوانه خطاب کردن اوست.
حال در پاسخ به سپاه باید گفت:"اگه...
رفتم شیرینیفروشی، به فروشنده گفتم:"یه کیلو زولبیا،بامیه بده لطفاً."
گفت:"طاعاتت قبول؛ روزه هستین پس."
گفتم:"نه روزه نیستم؛ ولی هنوز اینقدام کافر نشدم که زولبیا و بامیه نخورم!" 🙂
×××
ماه رمضان است و بوی دهان این و آن؛ که مذهبیون این بوی بد را حتی بوی مشک تعبیر میکنند آنچنان که نقل شده: اطیب عندالله من ریح المسک؛ یعنی "خدا به موسی گفته بوی دهان روزهدار پیش من از مشک خوشبوتر است!"
بگذریم که در عالم واقعیت اینچنین نیست و این رایحهی نامطبوع،...
یکی از عوارض داروها، درمان است! 🙂
بیماران و پزشکان زیادی هستند که داروهایی را تجویز و استفاده کردهاند به نیت و باور درمان؛ و بطرز شگفتانگیزی درمان هم کرده.
یا مردم معتقدی که به کارهای معمولی پیامبرشان چنان ایمان داشتند که خارقالعاده و معجزهوار مینمود.
یا ورزشکاری که فکر میکرد دوپینگ کرده و قدرتمند شده و البته شده بود؛ درحالیکه یک قرص معمولی خورده بود.
×××
این همان حکایت جوجهای است که نمیتوانست پرواز کند و مادرش پری به او داد و گفت:"حالا...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….