توی دیتابیس ثبتاحوال کشور دیدم هزاران هادی احمدی زنده وجود دارد و توی لیست متوفیان بهشتزهرا هم هزاران هادی احمدی دیگر، که دیگر از دنیا رفتهاند حتماً که به بهشت رفتهاند وگرنه میبردنشان به جهنم زهرا!
اسم مهم است اما خیلی گذراست. زیرا همهی ما خیلی زود در میان رودخانهای از آدمها با اسمهای جوراجور و یا مشابه بهسوی نیستی رخت خواهیم بست. اسم خوب، کسی را به بهشت نبرده و اسم بد نیز کسی را به جهنم. ماحصل رفتار است نه القاب. هرچه کنیم همان بگیرم از دست.
×××
هیچگاه نتوانستم افتخار کنم که از نام "هادی" خوشم میآید. ازش متنفر نیستم اما خرسند هم نیستم. دردسرهایی برایم درست کرده که البته قابل حل بود. تقریباً میشود گفت که هیچ احساسی به آن ندارم. فقط یک نام است برای از بین نرفتن سرشماری و پر کردن فرمهای بانکی و دولتی! با این وصف هیچ تلاشی هم برای تغییر آن نکردم و نمیکنم چه رسمی و چه غیررسمی؛ بجز آنکه وقتی دیدم شعر میسرایم دیگر نمیشد تخلص شعریام را"هادی" بگذارم؛ پس سراغ "سروش" رفتم.
سروش به معنای پیامآور مفهوم زیبایی در خود داشت هرچند بیارتباط به معنای "هادی"نیست ولی شاید چون سروش عربی نبود را بیشتر دوست دارم. نمیدانم شاید هم میخواستم علیه انتخاب اسامی اجباری و تحمیلی در بدو تولد اندکی اعتراض کرده باشم کسی چه میداند!؟ اما بعدها دیدم حتی سروش هم نیستم و بهواقع لقب جبرئیل بودن و پیامآور بودن چیز کمی نیست و کار هرکسی نیست. پس ترجیح دادم اسم عاریتی را به یک پسوند اضافی:"آنه" آغشته کنم که نتیجه شد "سروشانه" تا صفتی به معنای شباهت را برساند نه دقیقاً خود سروش را. شبیه شاه و شاهانه، مست و مستانه و یا شب و شبانه... ازاینرو نشانی وبسایتم و تمام حسابهایم در شبکههای اجتماعی شد: سروشانه Soroushane.
×××
زیر پستهایم و در اشعارم، شما اسمی از "هادی احمدی" نمیبینید و تماماً لینک سایتم با نشانی www.Soroushane.ir را بارها دیدهاید. اما اگر اسم خیلی زیبایی هم داشتم زیر پستهایم نمینوشتم. چون نیازی نمیبینم که جار بزنم این نوشته را "هادی احمدی" نوشته! ولیکن مطالبی که منتشر میکنم ۱۰۰٪ برای بار نخست است که به اشتراک میگذارم ازاینرو حتی از درج جملهی"لطفاً کپی نکنید!" نیز در این شبکهها خودداری میکنم. چون حس میکنم شیوهی زبان نگارشم مشخص است و حتی اگر کسی هم آن را کپی کند و بنام خودش بزند بیفایده است. چند باری دیدم و خواستم تذکر بدهم ولی منصرف شدم. خوشحالم که آن نوشته آنقدر به دل آن فرد نشسته که توی ذهنش باقیمانده و حس میکند که بهتر است آن را بنام خودش منتشر کند؛ این یعنی چقدر آن نوشته توانسته در ذهنیت او رخنه کند!
اما یک سفارش دوستانه دارم: حتی اگر مطلبی را چه از من و چه از دیگران منتشر میکنید، بدانید که لحاظ کردن نام نگارنده، حس بهتر و اعتمادبهنفس بیشتری به خودتان میدهد؛ ضمن آنکه اعتبار مطلب را بدلیل داشتن مرجع، بالا میبرید و در غایت از شما یک چهرهی مسئول و صاحب ارزش میسازد.
من یقین دارم نگارنده، نقاش، هنرمند، خواننده و... هر کاری بکند که جلوی سرقت یا کپی آثارش را بگیرد بازهم ناموفق است. فقط نباید فراموش کرد که شبیه همه چیز، نوشتهها نیز قابل کپیاند اما سبک نوشتن نه.
www.Soroushane.ir