هادی احمدی (سروش):

تکلیف از کُلفَت می‌آید. یعنی غلامی و کنیزی کردن. یعنی مکلف شدن به انجام کاری. در روزگاری که سن تکلیفم بود، در کنار تکالیف مدرسه، تکلیف یا فریضه‌ی دینی را هم بجای می‌آوردم. نمازخوان تیری بودم نمازهای نافله‌ی شب را اختصاص می‌دادم به نمازهای قضا شده‌ی پدرم. او از روزی که رفت سر کار دولتی و تا روزی که از دنیا رفت، نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد. اما شنیده بودم که پیش از آن اهل این برنامه نبود. نمی‌دانستم اجبار باعث شد تن به این کار بدهد یا به گفته‌ی خودش نوعی روشن‌دلی! که پس از ناآگاهی بسیار به آن رسید. درهرصورت این کارش را عاشقانه دوست داشت و تحت هر شرایط روحی و فیزیکی دست از نماز نمی‌شست. آدم ساده و گوشه‌گیری بود درست شبیه خودم؛ و تا پایان عمر، جز فرزند، ارثی نگذاشت. نداشت وگرنه می‌گذاشت! تنها تفاوت ما این بود که او در اواخر جوانی، نمازخوان شد و من در اوایل نوجوانی. حس می‌کردم من که جوان‌ترم و نماز قضا شده‌ای ندارم و فرصت لازم در اختیارم هست بهترست محبت‌های او را با بجا آوردن نمازهای قضا شده‌‌‌اش تلافی کنم.
×××
او سواد نهضت آموزی داشت به همان اندازه که بتواند اسمش را پای مهر فلزیش بنویسد. البته که نقطه‌های شریف را هم زیرش می‌گذاشت! با این وصف از حجم تکرار زیاد، دقیقاً لفظ آیات و اِعراب را به درستی تلفظ می‌کرد ولی هروقت بعد از نماز کنارم می‌نشست می‌پرسید، صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین، یعنی چه؟ و هربار معنی آیه‌ی دیگری را می‌پرسید. بارها ترجمان این عبارت عربی و آیات دیگر را برایش می‌گفتم و البته که به علت کهولت سن و دغدغه‌های بسیار و نابلدی عربی، از خاطرش می‌رفت. طفلک تا پایان عمر، مدام این عبارات را طوطی‌وار تکرار می‌کرد بی‌آنکه از معنای دقیقش مطلع باشد. شاید اگر کار دولتی نداشت سراغ نماز نمی‌رفت. شاید اگر معانی را می‌فهمید زودتر ترک نماز می‌کرد.
×××
من از معنی تک‌تک عبارات و حتی تفسیر آنها اطلاع کاملی دارم، حتی تفسیرهای چند جلدی پیرامون بِ بسم‌الله! که برایش داستان‌های خیالی بافته‌اند. ولی سال‌هاست که ترک نماز کرده‌ام. قضای نمازهایم را کسی نیست بجای آورد. نافله‌های شبم به ناف اندیشه‌ام گره خورده. ارثیه‌ام نوشتن است و نپذیرفتم این معنا را که: راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى؛ نه کسانى که بر آنان غضب کرده‌‏اى؛ و نه گمراهان. شاید هم پدرم این معنی را نمی‌پذیرفت به همین خاطر از خاطر می‌برد و شاید هم همچنان دوست داشت بر لفظ مبهم عربی‌اش بسنده کند.
من هنوز تکلیفم را بجا می‌آورم. هیچ چیز قضا شده‌ای ندارم. همه چیز به ظن خودم ادا شده. من کُلفَت اندیشه‌ام و در تاریکی شب، تکلیف من روشن است!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x