خوب یاد دارم آدمهایی که برای استخدام در نیروی نظامی، بهصورت پیمانی آموزش میدیدند، به مدت ۲ سال تمام از خانواده دور بودند. آنان جوانانی کمسواد و بیکار بودند که برای رسیدن به یک شغل، حاضر به فرورفتن در نظام بودند. بسیاری از آنان دست راست و چپ خودشان را هم نمیدانستند. اقشار فقیر و بیمغزی که در تنگنای داشتن درآمد، بعد از مدتی مبدل به هیولاهای بیاحساسی میشوند که قابل وصف نیستند. به لطف خوراندن خرواری لیمو و کافور در غذا، احساس جنسی هم برایشان باقی نمیماند. بدبختها بیشتر رژه میرفتند. کمتر میخوردند، بیشتر بیگاری میکشیدند و بیشتر هم تنبیه میشدند. اصلاً مرخصی نمیرفتند و بجای هنر رزم، بیشتر آموزش عقیدتی میدیدند!
×××
آنان در شرایط سخت و بسیار خشنی آموزش میدیدند و برعکس سربازان وظیفه، کادریها با خشونت بیشتری مواجهه هستند. حتی دیدم بعد از ۹ ماه که از دلتنگی دیدن خانواده و کندن از فضای خفقان آموزشهای نظامی میخواستند فاصله بگیرند بعد از کشوقوسهای بسیار به آنان وعدهی ۳ روز مرخصی دادند. شور و شعف بسیاری در نگاهشان موج میزد. روزی که گروهی عظیمی با برگههای مرخصی، خود را شیکوپیک کرده بودند تا از مرکز آموزشی خارج شوند درست دم در آنان را بازگرداندند و گفتند مرخصی لغو شده! با شنیدن این فرمان، خشم و گریه و دلتنگی داشت آنان را از درون میخورد اما چه میتوانستند بکنند؟ این رباتهای فرمانبر به خاطر لقمهای نان (انرژی برای فرمانبری بیشتر!) اطاعت امر کردند و گریان و خشمناک به پادگانهایشان بازمیگشتند.
×××
با دیدن این اتفاق من هم شبیه آنان کنجکاو بودم که چه چیزی باعث شد مرخصیشان لغو شود!؟
که فهمیدم مرخصی، لغو نشده بود بلکه اصلاً قرار نبود به مرخصی فرستاده شوند؛ فقط میخواستند آنها را تا اوج احساس رهایی ببرند و باز ناامید بازگردانند. به ظن فرماندهان، این رفتار برای تقویت احساسات نیروها لازم است. اما این چیزها، نهتنها احساسات آنان را تقویت نمیکرد بلکه بعد از دو سال مشتی عقدهای با لباس کادری و حقوقی که فکر میکنند از بقیه بیشتر دریافت میکنند، روانهی جامعه میشوند.
حجم کثیری از این افسران و گروهبانانی که میبینید هرکدام یک کمپوت عقدهاند؛ پس تعجب نکنید چرا اینگونه با مردم برخورد میکنند. زیرا پر از عقدههای فروخفتهی جنسیاند. پر از عقدههای آزادی!
www.Soroushane.ir