پسته!

هادی احمدی (سروش):

دیروز بعد از مدت‌ها یک پیاله پسته خوردم.
پسته‌هایی که وقتی فرومی‌بری حس می‌کنی معده و آستر دهانت را با طلا آبکاری کردی؛ "از بس پسته گرونه و نرخش هم‌قیمت طلاست!" 🙂
×××
همان اول، پسته‌های نیمه‌باز و لبخنددار که با افتخار مغزدار بودنشان را به رخ می‌کشیدند راحت خورده می‌‌شدند.
پسته‌های ترشرو و اخمو در آخر، به‌زور دندان و‌ فشار شکسته می‌شدند اما یا مغز نداشتند یا مغزشان کوچک بود و یا بطور کامل خرد می‌شدند!
×××
پسته‌ای بود حسابی درشت و خندان و دهن‌دار.
به‌نظر می‌رسید مغز بزرگی هم داشته باشد اما تا آن را برداشتم دیدم تهی است.
دهانش باز بود شبیه دهان من که از تعجب باز شد.
مغز ‌بزرگش در گوشه‌ای از پیاله افتاده بود. مغزی که معلوم نبود مربوط به این پوسته است یا مغز پسته‌ی دیگری با شرایط مشابه است؟
×××
پسته‌ی خوشرو، خندان، مغزپر و درشت یا از پوسته‌‌اش جداست و همین‌جاست و یا مغزش جای دیگری است؛ بی‌آن‌که به داشتن آن بنازد.
×××
مغزهای بزرگ همیشه از پوسته‌های باز، جدا هستند!
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x